یك، دو، سه، زنگ مدرسه... اومدیم باز هم با ماجراهای مدرسهی امید... آرش و پارسا و محمدرضا و امیرعلی توی كلاس درس با خانم معلم گل میگن و گل میشنون.
خانم معلم میگه: نقاشیهایی رو كه كشیدین، دیدم. آرش تو چرا نقاشیت رو به من ندادی؟ آرش میگه: من توی رایانكم كشیدم و تو برنامهی شاد براتون فرستادم. خانه معلم میگه: كیا توی خونهشون كتابخونه دارن؟ ...