هدی و عزیزجون با همدیگه رفتن به یه مغازهی پرنده فروشی. عزیزجون از اینكه اونهمه قناری اونجا اسیرن، خیلی ناراحته. برای هدی جای تعجب بود كه چطور میشه این همه قناری با رنگهای مختلف وجود داشته باشه.... .
این داستان با زبانی ساده و روان به كودكان یاد میده كه تفاوت رنگ و نژاد و زبان آدمها با هم، یه نشونهی مهم برای اینه كه به وجود خدای دانا و توانا پی ببریم و هیچ كدوم از اونها بر دیگری برتری ندارن. ...