نزدیك یك رودخانه قشنگ و توی یك باغ بزرگ، سنجاقكی زندگی می كرد.در یك روز زیبای بهاری گل های باغ مجذوب دیدن رنگ بال های شاپركی شدند و سنجاقك با دیدن شاپرك به فكر فرو رفت.
سنجاقك به سمت شاپرك رفت و با او دوست شد. آنها به سمت رودخانه رفتند تا لباسهای خودشان را بشویند، كه ناگهان پای سنجاقك لیز خورد و توی آب افتاد. داستان" دوستی سنجاقك و شاپرك" با اجرای خانم مریم ...