پشت كوه های بلند ننه سرما منتظر زمستان بود تا برسه و اون بتونه به شهر بیاد و سرما و زمستان را همه جا پخش كند.
ابر كوچكی رسید و ننه سرما و زمستان را با خودش به شهر برد. ننه سرما برای مردم شهر سوغاتی آورده بود و با كمك ابر و زمستان از توی كیسه اش سوغاتی ها را روی سر شهر ریختند و همه جا سفید پوش شد. داستان"سوغاتی" ...