خنده و شادی حق همهی بچههاست. این قصهی خاله نوشی دربارهی دختركوچولوییه كه نمیخنده. اما چرا!؟
شاداب كوچولو، یه دختر مهربون و آروم بود كه به همه كمك میكرد، ولی عادت داشت اخم كنه. اون اصلاً نمیخندید؛ تا اینكه یه روز كه داشت به جوجههای توی حیاط دونه میداد یهدفعه... .