سلام به شما دوستای خوبم. چطورید بچهها؟ میخواییم یه داستان بشنویم دربارهی نسیم و پدرش كه یك قناری كوچولو داشتن.
چندروزی میشد كه نسیم، دختر قصهی ما، به قناریاش آب نداده بود، چون قناری به حرفش گوش نداده بود! قناری كوچولو بیقرار بود و ناله میكرد. پدر از نسیم پرسید: دخترم به قناری آب و دونه دادی؟ نسیم ...