سلام به شما دوستای قشنگم. بیایین باهم یه داستان قشنگ از دل یك جعبهابزار بشنویم.
تو یه شهر شلوغ یه تعمیرگاه بود كه توش یه جعبهابزار پر از وسایل مختلف بود؛ آچار، پیچگوشتی و ... . یه روز یه تازهوارد اومد تو جعبهابزار. این رو آچاركلاغی كه خبرنگار بود، خبر داد. این تازهوارد ...