هیزمشكن فقیری همراه زن و سه دخترش در كلبهی كوچیكی در حاشیهی یه جنگل دورافتاده زندگی میكرد. صبح روزی كه خودش رو برای كار روزانه آماده میكرد، به زنش گفت: «غذام رو بده دختر بزرگمون به جنگل بیاره، وگرنه نمیرسم كارم رو تموم كنم.»
افسانهی «كلبهی جنگلی»، نوشتهی «یاكوب لودویگ كارل گریم» و «ویلهلم كارل گریم» معروف به «برادران گریم» است. این داستان را «هرمز ریاحی»، «نسرین طباطبائی» و «بهزاد بركت» ترجمه كردهاند و انتشارات ...