فنره درمیرفت. میرفت تا بالا بالاها تا توی آسمون. من هم یه شعر دارم براش.
یكی بود، یكی نبود زیر گنبد كبود یه فنر بود كه همیشه در میرفت گردش و سفر میرفت بگم این فنر چی بود؟ یه سیم پیچپیچی بود هر پیچش یه رنگی داشت یه روزی داشت این فنر بازی می كرد تو كوچه ...