لاك پشت كوچولوی داستان ما دوست داشت كارهایی را انجام بدهد كه مناسب او نبود. مثلا دوست داشت مثل آهو بدود و یا پرواز كند و لاك سنگینش مانع این كار میشد.
مادر لاك پشت كوچولو بعد از شنیدن حرف های پسرش به او گفت كه ما نبایدهمه كارها را با بدنمان انجام بدهیم و می توانیم از قدرت فكر و اندیشه استفاده كنیم. تا اینكه روزی مسابقه ایی بین حیوانات برگزار شد. ...