نزدیك جنگلی ،خانه یك پیرزن قرار داشت. پیرزن تنها بود و كسی را نداشت و روزها زیر درخت آلبالو نزدیك خانه اش می نشست و به صدای پرنده ها گو.ش می داد.
یك شب صدای شر شر بارون توی كلبه پیرزن پیچید. پیزرن بارون رو خیلی دوست داشت و از شنیدن صدای بارون خیلی خوشحال شد. همین موقع صدای در بلند شد. و كم كم صدای در هر چند دقیقه بلند میشدو حیوانات جنگل از ...