شعری برای بابایم كه یك جانباز شیمیایی بود.
اشك در نگاه من درد در صدای تو خندهی تو مال من گریهام برای تو باز سرفه میكنی صورتت كبود شد اشكهای كوچكم قطره قطره رود شد آب میشود تنت ذره ذره كمكَمك طاس میشود سرت میشوی تو ...