بابا غرغرو بچه های زیادی داشت. او هر روز سخت كار می كرد تا بتواند برای خانواده اش غذا تهیه كند. اما همیشه خسته می شد و با بقیه بد رفتاری می كرد. تا اینكه روزی نزد مرد مهربان، كه در غار زندگی می كرد رفت تا از او بپرسد چرا بخت با او یار نیست.
داستان بابا غُرغُرو، قصه ای است زیبا كه خانم مریم نشیبا همراه با نوه اش (گلاب)، برای كودكان تعریف می كنند. شخصیت اصلی داستان، با داشتن بچه های زیاد هر روز سخت كار می كرد تا بتواند برای آن ها غذا ...