كتاب هیولای مهربون نوشتهی اصلان قزل لو، داستان موشهایی را روایت میكند كه در یك روز برفی از ترس هیولایی ناشناخته در خانه میمانند.
یكی از موشها در صبحی برفی از خواب بیدار میشود و هیولایی را میبیند كه بیرون از منزل به او خیره شده است. این موش خیلی میترسد و به سایر موشها نیز خبر میدهد و.... در بخشی از كتاب هیولای مهربون ...