گوساله شكمویی بود كه هر چه می خورد سیر نمی شد و گوساله دائم در مزرعه می چرخید و دنبال غذا می گشت.
گوساله پیش سگ مزرعه رفت و به زور از او تكه ایی استخوان گرفت، اما استخوان دندان هایش را به درد آورد. پیش قورباغه رفت و مثل او زبانش را درآورد تا پشه بخورد و به خوردن غذا ی حیوانات دیگر ادامه داد. ...