هدی كوچولو و عزیز جون برای پیدا كردن نخ گلدوزی رفتن بیرون از خونه. اما هوا خیلی گرمه و تشنه شون شده. عزیز جون به خدی خانم پیشنهاد میده كه برن و از مغازه آب بخرن اما هدی اصلا دلش نمی خواد آب بخوره! چون فكر میكنه آب هدر میره !
كودكان با شنیدن این داستان یاد می گیرند كه خداوند نعمت های زیادی در اختیار انسان ها قرار داده اما از انسان ها خواسته تا به اندازه و به میزانی كه نیاز دارند از این نعمت ها استفاده كنند و از اسراف ...