برادر و خواهری بودند به نامهای ماتیو و ماریلا كه سالهای سال بود كه تنها زندگی می كردند اونها یك روز تصمیم گرفتند پسری را از پرورشگاه پیش خود بیاورند.
ماتیو به پرورشگاه رفت تا پسر را به خانه بیاورد اما پرورشگاه به اشتباه دختری را به آنها سپرد. ماتیو هم دختر را سوار كالسكه اش می كند و به خانه، پیش خواهرش می آورد. اسم دختر، آن شرلی بود. آن شرلی خیلی ...