یكی از صبح های پاییزی كه خورشید وسط آسمون رسید، یك تكه ابر اومد و جلوی خورشید رو گرفت.
خورشید خانم صبر كرد تا ابر حركت كند، اما ابر حركت نمی كرد. خورشید خانوم به ابر گفت بیا با هم بازی كنیم.ابر قبول كرد و به ابر گفت بیا با هم گرگم ب هوا بازی كنیم. داستان"یه بازی خیلی شاد" بااجرای ...