یك شاپرك به زیارت آمده بود.
یك شاپرك در صحن دور و بر من بود خوشحال می چرخید روی سر من بود آرام توی صحن میرفت و برمیگشت گفتم به مامانم او آمده از دشت رو به حرم انگار آرام صحبت كرد مثل من و مامان او هم زیارت ...