داركوبی بود كه روی یه تنه درخت در یه جنگل زیبا زندگی می كرد. همسایه های داركوب از صدای نوك زدن او به درخت ناراحت بودند.
روزی از روزها جغدی آمد و روی درخت كناری داركوب خانه ساخت. جغد برعكس داركوب كار می كرد شبها تا صبح بیدار بود و روزها می خوابید. صدای نوك زدن داركوب، جغد را ناراحت می كرد ...