یه روز كه توی پارك بودم، دیدم چقدر زباله روی زمین ریخته. منم یه فكری كردم... .
یك سطل خالی، در پارك دیدم یك نقشهی خوب، فوری كشیدم هر آشغالی، روی زمین بود در سطل خالی، انداختم زود سطل زباله، شد سیر و راضى خوشحال من هم، رفتم به بازی