توی یك مزرعه سر سبز و قشنگ خانم مرغه دنبال یك آشیونه می گشت.
سحر و سپهر كه با پدرشون توی انبار رفته بودند، خانم مرغه را دیدند كه روی چند تخم نشسته بود. سپهر و سحر از آن روز به بعد هر روز چند بار برای دیدن خانم مرغه می رفتند. اماخانم مرغه برای خوردن آب و دونه ...