سروش و نیما دوتا برادر بازیگوش و مهربون بودند. یك روز كه قرار بود برای دیدن مادربزرگ بروند خیلی خوشحال شدند، چون بچه های فامیل همه قرار بود بیایند.
مادر به بچه ها گفت مراقب تمیزی لباسهایتان باشید كه قرار است چند جای دیگر هم برای دید و بازدید برویم. بچه ها كه جمع شدند، حوض توی حیاط یك بازی جدیدبه آنها یاد داد. داستان"مهمونی و یك بازی تازه" ...