گربه ی آقای دیویس بی قراری می كرد.
والتر پسر داستان ما، دو دوست داشت به نامهای "دنی" و "دبی" آنها در نبود پدرشان در مغازه بودند و حیوانات خانگی شان را به مشتریان می فروختند. روزی آقای دیویس، یكی از مشتری ها گربه ای را كه خریده بود ...