خسرو انوشیروان در حال گردش در صحرا باغبان پیری را دید كه در حال كندن چاله و كاشتن نهال بود.
انوشیروان از او پرسید: عموجان چه كار می كنی؟ اما پیرمرد كه نكته سنج بود گفت: این كه چكار می كنم معلوم است اما این كه چه چیز می كارم باید بگویم كه انجیر است. انوشیروان خواست بیشتر با او حرف بزند ...