گرگی درنده در صحرایی زندگی می كرد. روزی هر چه جست و جو كرد شكاری پیدا نكرد. پس تصمیم گرفت به آبادی برود.
اما می دانست كه در آبادی سگ وجود دارد و سگ ها دشمن گرگ ها هستند. سر راه خرگوشی رادید كه خوابیده بود. گرگ خوشحال شد. اما می دانست كه خرگوش ها گوش تیزی دارند. گرگ آرام به خرگوش نزدیك شد و گفت: چطوری ...