بی بی، داداش مو مجبوره كار برای گذراندن زندگی شون كار كنه. اون باید به شمال بره. درست مثل پرنده های مهاجر.
ولی مو خیلی دلش تنگ می شه. اونم دلش می خواد با داداشش بره ولی نمیتونه بره. برادرش بهش میگه هر وقت پرنده ها رو دیدی به فكر من باش. من خیلی زود برمی گردم. بچه ها! ما در این كتاب با كلی پرنده آشنا ...