پیرمرد دهقان قوم و خویشی نداشت و تنها زندگی می كرد.
چون پیرمرد دهقان بی چیز و فقیر بود كسی با او دوست نمی شد. او تلاش بسیار كرد و صاحب باغ بزرگی شد. حالا مردم دوست داشتند با او دوست شوند. اما او دیگر با آنها نوجه نمی كرد. روزی پیرمرد از تنهایی ...