هومن كوچولو، چهارسالش بود و همیشه به حرف های پدر ومادرش گوش می داد و پسر خوبی بود. فقط یه عادت بدی داشت و اونم این بود كه یه كم خجالتی بود.
هومن دایی رضا را خیلی دوست داشت. یك روز دایی رضا مریض شد و هومن تصمیم گرفت هدیه ایی به داییاش بده. و به همین خاطر برای او نقاشی زیبایی كشید. داستان"هدیه ایی برای دایی رضا" با اجرای خانم مریم ...