در دامنه ی كوهی كبك و زاغی همسایه و دوست بودند.
روزی كبك تنها به صحرا رفت و دیگر برنگشت. زاغ فكر كرد شاید بلایی به سر كبك آمده است. روزی تیهویی كه خانه نداشت به خانه ی كبك آمد. زاغ هم كه بی دوست و همسایه شده بود چیزی نگفت. روز بعد زاغ با دسته ...