شغالی در صحرایی زندگی می كرد. همه فكر می كردند كه شغال بسیار سیاستمدار است.
زاغی كه در شكاف سنگی آشیانه داشت با شغال بسیار صمیمی بود. روزی شغال بعد از گردش به خانه ی زاغ رفت. زاغ ناراحت بود. شغال از او احوالپرسی كرد و دلیل ناراحتی اش را پرسید. زاغ گفت كه مار خطرناكی در ...