مرد عارفی در شیراز بود كه او را درویش دانا دل می گفتند.
دانادل زودتر از قافله ی حاجی ها به راه افتاد. دانادل پیش از نوروز راهی شده بود اما از بخت بد در راه به دزدان رسید. دزد ها او را در میان گرفتند و شروع كردند به زدنش. دانادل گفت: صبر كنید من فقط یك ...