مهری كوچولو دلش می خواهد خیلی زود به مدرسه برود.
مهری كوچولو تا صدای زنگ مدرسه را شنید رفت كنار پنجره ایستاد و در انتظار رفتن به مدرسه لحظه شماری می كرد. پدر مهری به او گفته بود كه او وقتی می تواند به مدرسه برود كه ساعت هفت ضربه بلند بزند ...