مریم كوچولو فكر می كرد كه پدر و مادرش فقط نادر را دوست دارند.
نادر برادر كوچولوی مریم است. او به دوستش می گوید: مادر و پدرم وقتی نادر تب كرده بود خیلی مواظب او بودند. وقتی كه او امتحان داشت هم فقط به او كمك می كردند. مریم حسابی دلخور بود و تلاش می كرد تا این ...