در یك مزرعه چندین درخت با هم زندگی می كردند. یكی از این درخت ها درخت سیب بود. هر روز یكی از میوه های درخت سیب به نام سیب لپ قرمزی با نسیم بازی می كرد.
یك روز بعد از رفتن نسیم سر و كله كرمی كنار درخت پیدا شد و با دیدن سیب لپ قرمزی حسابی گرسنه شد و یك گاز محكم از سیب گرفت. فردا نسیم دوباره برای بازی پیش سیب لپ قرمزی بر گشت و دید روی سیب یه سوراخ ...