علی كوچولویی بود كه هر روز به پیش دبستانی می رفت و مادر هر روز برای دوستش و علی خوراكی می گذاشت.
یك روز علی كوچولو با سینا دوست صمیمی اش قهر كرده بود، و خیلی ناراحت و غمگین بود. پدر از علی كوچولو دلیل قهر كردنشان را پرسید و گفت كه نگران نباش به زودی با دوستت آشتی می كنی. داستان"با دوستامون ...