حنانه كوچولو توی یك خانه با پدر و مادر و مادربزرگ و برادر كوچكش زندگی می كرد.
داداش حنانه آنقدر كوچك بود كه فقط شیر می خورد و می خوابید. یك روز كه خانم همسایه حالش خیلی بد بود و مادر بزرگ هم خانه نبود. مادر مجبور شد كه خانم همسایه را به دكتر ببرد و حنانه به مادرش قول داد كه ...