مرد بازرگانی در شهر زندگی می كرد. او روزی تصمیم گرفت مهمانی بزرگی بگیرد و افراد فقیر را دعوت كند.
اما خدمتكارش با فهمیدن این مساله خیلی تعجب كرد و از بازرگان پرسید: این مهمانی را برای چه برپا می كنی؟ شما كه تا حالا چنین كاری نكرده بودی؟ بازرگان گفت: منظوری خاصی دارم كه بعدا خواهی فهمید. مرد ...