مریم كوچولو داستان ما، بابابزرگ پیر ومهربانی داشت و خیلی خیلی بابابزرگش را دوست داشت.
مریم و بابا بزرگ با هم پارك و گردش می رفتند. یك روز مریم و پدر بزگش با هم به پارك رفتند. پارك خیلی شلوغ بود اما تا پدر بزرگ رسید چند نفر جوان از روی صندلی بلند شدند و جای خود را به پدر بزرگ دادند. ...