یكی بود یكی نبود خدای مهربونی بود و گنجشگكی زار و نالان
چه فصلی بود؟ زمستان سرمای سرد و سوزان هرجا كه زندگی بود برف و یخ و یخبندان گنجشك ما گرسنه بود گرسنه بود و خسته بود ...