بازرگانی در زمان های قدیم زندگی می كرد. او با زحمت زیاد مال و ثروت بسیاری به دست آورده بود.
یك شب كه ماه می تابید و بازرگان در اتاقش خوابیده بود صدای پایی شنید. دزدی در پشت بام خانه بود. بازرگان فكری كرد و ناگهان همسرش را بیدار كرد و گفت: دزدی به خانه آمده و تو باید هرچه كه می گویم انجام ...