تو بیابون خدا نخودی از نخودها خونه داشت و زندگی همه چی هرچی بگی
ترمه ی سوزنی داشت پارچه های پیرهنی داشت نخودی نگو بلا بود خوشگل خوشگلا بود اما فقط یه غم داشت یه چیز تو دنیا كم داشت ...