دختر كوچولویی بود به نام مریم كه نقاشی كشیدن را دوست داشت. مریم دوستی به نام مینا داشت و باهم بازی می كردند.
مریم و مینا مداد رنگی داشتند و با هم نقاشی می كشیدند. مینا اتاق ساده و اسباب بازی های كمی داشت. مریم گفت من اتاقی پر از اسباب بازی دارم و هر وقت اسباب بازیی می خواهم آنقدر گریه می كنم تا برایم ...