مداد آبی جرئت نداشت نقاشی بكشد. او همیشه میترسید.
یك شب مداد آبی برای قدم زدن توی كتاب رفت و صدای گریهی خرگوش كوچولو رو شنید كه از مادرش جدا شده بود. اون گم شده بود. *** داستان «مدادرنگی آبی»، با اجرای مریم نشیبا، در صدای جمهوری اسلامی ایران ...