كلاغی بود و عقابی. كلاغ رو یه درخت لانه داشت و عقاب در بالای كوهی بلند.
كلاغ دوست داشت مثل عقاب پرواز كند اما نمی توانست. عقاب هم كلاغ را از بالا نگاه می كرد و وقتی بالای خانه ی كلاغ می رسید چند دور اضافه می زد. یك روز عقاب رفت تا كلاغ را ببیند. كلاغ خیلی خوشحال شد ...