سیمین كفش های تق تقی اش را پوشیده یود. سارا، خواهر كوچك تر سیمین دلش می خواست كفش های تق تقی داشته باشد.
سارا از سیمین خواهش كرد تا كفش هایش را به او بدهد اما سیمین اصلا قبول نكرد. سارا ناراحت شد و رفت توی حیاط زیر آفتاب نشست. مادر به او گفت كه زیر آفتاب گرمازده می شود اما او قبول نكرد و همانجا نشست. ...