ننه تپلی تنهای تنها زندگی می كرد. دلش گرفته بود.
زیر سایه ی گنبد كبود یه خونه بود خونه ی كی بود؟ ننه تپلی نه درختی داشت نه این كه گلی ننه تپلی تنهای تنها زندگی می كرد یه روزی كه صبح باز اومد آفتاب ننه تپلی بیدار شد از خواب با غصه نشت ...