در دهكده ای در دامنه ی كوه های بلند، در قاره ی آفریقا زنی با شوهرش زندگی می كرد. آنها بچه ای نداشتند و همیشه آرزو می كردند كه بچه دار شوند.
زن هر روز دعا می كرد و از خداوند می خواست كه او را صاحب فرزند كند. زنان دهكده او را مسخره می كردند. زن چند كدو در مزرعه كاشته بود. كدوها بزرگ شدند. روزی فرشته ای ظاهر شد و به زن گفت كه این كدوها ...