سالها پیش در یك كشور آفریقایی قبیله ای زندگی می كردند كه مردمانش با هم مهربان بودند و رییس قبیله ی خود را هم دوست داشتند. اما یك روز اتفاقی افتاد.
رئیس فبیله بیمار شده بود. پزشك و جادوگر فبیله هر چه تلاش كردند فایده ای نداشت. مردم خیلی ناراحت و نگران بودند. مردم دیگر حال و حوصله نداشتند. یك مرد غریبه به قبیله وارد شد. مردم نگران ورود این ...