پیرمرد مهربان باغچه ی زیبایی داشت و هر روز به باغچه آب می داد.
روزی طنابی كه پیرمرد با آن از چاه آب می كشید به سطل گفت: می دانی اگر من نبودم این باغچه خشك می شد و دیگر این همه زیبا نبود. سطل هم گفت: تو چه می گویی. اگر من نبودم كه از دست تو كاری ساخنه نبود. ...